بعد از عهد بوقی اومدم سر بزنم به این وبلاگ خاک خورده....


پاااااک تنبل شدم....هیچ کاری نمیکنم....کوچکترین اثر خاصی رو چیزی

ندارم...خودمو یادم رفته...نمازام هول هولیه....

ن کتاب میخونم...ن قرآن میخونم....ن درس میخونم....

هیچ غلطی نمیکنم....از خودم خستممممممم....همش خوابم...خوااااب خوااااب 

تا کی اخه؟؟؟؟پس کی باید زندگی کنم.....یه چیزی درونم رخنه کرده....


حس خستگی و خستگی و خستگی....


توروخدا بس کن...هی با توام🙁